جدول جو
جدول جو

معنی سلطان قمی - جستجوی لغت در جدول جو

سلطان قمی
(سُ)
اسمش سلطان محمد پسر رئیس بهاءالدین قمی معمایی بوده گویند بجمال باطنی و ظاهری آراسته آخرالامر کلانتر آنجا شده این چند بیت و رباعی از اوست:
خاک کویت دم مردن همه در چشم کشم
تا بمرگم نفشاند دگری بر سر خویش.
ایضاً:
شرمندگی ز قاتل خود کشتۀ مرا
روز جزا میان شهیدان نشانه ای است.
ایضاً:
آن دل که بعیش سرفرازی میکرد
بر هجر نظر به ترکتازی میکرد
دی در خم آن دو زلف پرتاب و خمش
دیدم که نشسته بود و بازی میکرد.
(از آتشکدۀ آذرص 238).
ورجوع به مجمع الخواص ص 272 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سُ قُ)
دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز، دارای 159 تن سکنه میباشد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا